کد مطلب:50536 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:151

نقش الگوها در تربیت











نقش الگوها در تربیت نقشی اساسی است و روش الگویی در سازمان دادن به شخصیت و رفتار و جهتگیریهای آدمی بسیار موثر است. این نقش از خانواده آغاز می شود و پس از آن فرد تحت تاثیر الگوهای اجتماعی و سیاسی و جز اینها قرار می گیرد و هر چه قدرت نفوذ الگوها بیشتر و زمینه ی پذیرش آماده تر باشد، همسانی در جهات مختلف و نمونه برداری كاملتر صورت می گیرد، چنانكه از امیرمومنان علی (ع) روایت شده است كه فرمود:

[صفحه 334]

«الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم.»[1] .

مردم به زمامداران خود شبیه تر تا به پدران خود.

بنابراین شناخت الگوهای كامل و آشنایی با وجوه مختلف زندگی آنان پیروی و تطبیق سیرت آنان بر مصادیق مورد نیاز، امری ضروری در تربیت است. امیرمومنان (ع) در این جهت به توصیف پیامبر اكرم (ص) پرداخته است و در سخنی كه در آن مردم را آموخته است كه چگونه بر پیامبر درود فرستند، فرموده است:

«اللهم داحی المدحوات و داعم المسموكات و جابل القلوب علی فطرتها: شقیها و سعیدها. اجعل شرائف صلواتك و نوامی بركاتك، علی محمد عبدك و رسولك الخاتم لما سبق و الفاتح لما انغلق و المعلن الحق بالحق و الدافع جیشات الاباطیل و الدامغ صولات الاضالیل، كما حمل فاضطلع، قائما بامرك، مستوفزا فی مرضاتك، غیر ناكل عن قدم و لا واه فی عزم، واعیا لوحیك، حافظا لعهدك، ماضیا علی نفاذ امرك: حتی اوری قبس القابس و اضاء الطریق للخابط و هدیت به القلوب بعد خوضات الفتن و الاثام و اقام بموضحات الاعلام و نیرات الاحكام، فهو امینك المامون و خازن علمك المخزون و شهیدك یوم الدین و بعیثك بالحق و رسولك الی الخلق.»[2] .

بار خدایا! ای گستراننده ی هر گسترده و ای برفرازنده ی آسمانهای بالا برده، ای آفریننده ی دلها، بر وفق سرشت، بدبخت بود یا نیكو سرشت! بهترین درودها و پربارترین بركتها را خاص بنده و پیامبر خود گردان، كه خاتم پیامبران پیشین است و گشاینده ی درهای بسته- رحمت بر مردم زمین. آشكار كننده ی حق با برهان، فرونشاننده ی طغیان و در هم كوبنده ی شوكت گمراهان. چنانكه او بار رسالت را نیرومندانه برداشت- و حق آن را چنانكه باید بگذاشت. در انجام دادن فرمانت بر پا و در طلب خشنودی ات پویا، نه از اقدامی رو گردان و نه در عزمی سست و ناتوان. وحی تو را به گوش جان شنوا و عهد تو را نگهبان و در راه اجرای فرمان تو روان. چندان كه چراغ جویندگان حق را فروغ بخشید و بر سر گمراهان چون خورشیدی بدرخشید و دلهای فرورفته در موجهای شبهت،

[صفحه 335]

به راهنمایی او رخت به كنار كشید. نشانه های روشن را بر پا داشت و احكام را - چون موكلانی- بر مردمان گماشت. او تو را امانتداری است درستكار و گنجینه ی علم تو را پاسدار. گواه توست در روز قیامت و برانگیخته ی تو به رسالت و فرستاده ی تو بر آفریدگان و امت.

صلوات تمرین و تكرار و تلقین روش الگویی است، یعنی توجه به الگوهای كامل در همه ی وجوه زندگی و پیروی از آنان به سوی تعالی. امیرمومنان علی (ع) پس از توصیف پیامبر اكرم (ص) با این بیان چنین دعا می كند:

«اللهم اجمع بیننا و بینه فی برد العیش و قرار النعمه و منی الشهوات و اهواء اللذات و رخاء الدعه و منتهی الطمانینه و تحف الكرامه.»[3] .

بار خدایا! ما و او را فراهم آور در زندگی خوشگوار و نعمت پایدار و آرزوهای دلنشین و لذتهای با خواهش دل قرین و زندگانی فراخ و پر نعمت و اطمینان خاطر و برخورداری از تحفه های كرامت.


آن خوب را طلب كن اندر میان حوران
مشنو كسی كه گوید: آن فتنه را مشوران


در دل چو نقش بندد، جان از طرب بخندد
صد گون شكر بجوشد از تلخی صبوران[4] .

پیروی از پیامبر اكرم (ص) و اوصیای آن حضرت بهترین روش در تربیت است، زیرا سیرت آنان نیكوترین سیرت برای زندگی و همراهی با آنان رساننده به بهترین منزل آخرت است. امام علی (ع) بدین جهت فراخوانده و فرموده است:

«انظروا اهل بیت نبیكم، فالزموا سمتهم و اتبعوا اثرهم، فلن یخرجوكم من هدی و لن یعیدوكم فی ردی، فان لبدوا فالبدوا و ان نهضوا فانهضوا. و لا تسبقوهم فتضلوا و لا تتاخروا عنهم فتهلكوا.»[5] .

به خاندان پیامبرتان بنگرید، بدان سو كه می روند بروید و پی آنان را بگیرید. كه هرگز شما را از راه رستگاری بیرون نخواهند كرد و به هلاكتتان بازنخواهند

[صفحه 336]

آورد. اگر ایستادند بایستید و اگر برخاستند، برخیزید. بر آنها پیشی مگیرید كه گمراه می شوید و از آنان پس نمانید كه تباه می گردید.

نقش الگوهای كامل در تربیت، نشان دادن راه رستگاری و سعادت حقیقی است، زیرا آنان دین را چنانكه باید دانسته اند و به كار گرفته اند و فهم درست دین و جامعیت آن و هندسه ی صحیح آن در اندیشه و راه و رسم آنان جلوه دارد.

«هم عیش العلم و موت الجهل، یخبركم حلمهم عن علمهم و ظاهرهم عن باطنهم و صمتهم عن حكم منطقهم. لا یخالفون الحق و لا یختلفون فیه. و هم دعائم الاسلام و ولائج الاعتصام. بهم عاد الحق الی نصابه و انزاح الباطل عن مقامه و انقطع لسانه عن منبته. عقلوا الدین عقل وعایه و رعایه، لا عقل سماع و روایه. فان رواه العلم كثیر و رعاته قلیل.»[6] .

آنان دانش را زنده كننده اند و نادانی را میراننده، بردباری شان شما را از دانش آنان خبر دهد و برون آنان از نهان و خاموش بودنشان از حكمت بیان. نه با حق ستیزند و نه در آن خلاف دارند. ستونهای دینند و پناهگاهها كه مردمان را نگاه می دارند. حق به آنان به جای خود بازگردید و باطل از آنجا كه بود رانده شد و زبانش از بن برید. دین را چنانكه باید، دانستند و فراگرفتند و به كار بستند، نه كه تنها آن را شنفتند و به دیگران گفتند كه راویان دانش بسیارند، لیكن پاسداران آن اندك به شمار.

«هم موضع سره و لجا امره و عیبه علمه و موئل حكمه و كهوف كتبه و جبال دینه، بهم اقام انحناء ظهره و اذهب ارتعاد فرائصه... لا یقاس بآل محمد- صلی الله علیه و آله- من هذه الامه احد و لا یسوی بهم من جرت نعمتهم علیه ابدا: هم اساس الدین و عماد الیقین. الیهم یفی ء الغالی و بهم یلحق التالی. و لهم خصائص حق الولایه و فیهم الوصیه و الوراثه.»[7] .

راز پیامبر بدانها سپرده است و هر كه آنان را پناه گیرد به حق راه برده است. مخزن علم پیامبرند و احكام شریعت او را بیانگر. قرآن و سنت نزد آنان در امان. چون كوه افراشته، دین را نگهبان، پشت اسلام بدانها راست و ثابت و

[صفحه 337]

پا برجاست... از این امت كسی را با خاندان رسالت همپایه نتوان پنداشت و هرگز نمی توان پرورده ی نعمت ایشان را در رتبت آنان داشت كه آل محمد (ص) پایه ی دین و ستون یقینند. هر كه از حد درگذرد به آنان باز گردد و آن كه وامانده، بدیشان پیوندد. حق ولایت خاص ایشان است و میراث پیامبر مخصوص آنان.

«الا ان مثل آل محمد- صلی الله علیه و آله- كمثل نجوم السماء: اذا خوی نجم، طلع نجم، فكانكم قد تكاملت من الله فیكم الصنائع و اراكم ما كنتم تاملون.»[8] .

همانا، مثل آل محمد (ص) به ستارگان آسمان نماید: اگر ستاره ای فروشد، ستاره ی دیگر برآید. گویی خدا نیكویی خود را در حق شما به كمال رسانده و آنچه را آرزو دارید به شما نمایانده.

توجه به الگوهای كامل باعث می شود كه انسان هدف تربیت و در نتیجه راه تربیت را فراموش نكند و پیوسته در راه اتصاف به صفات و كمالات آنان گام بردارد. امیرمومنان (ع) با بیان ویژگیها و صفات انسانهای نمونه و تربیت شدگان مدرسه ی پیامبر اكرم (ص) این راه را تبیین می كند:

«عباد الله، ان من احب عباد الله الیه عبدا اعانه الله علی نفسه، فاستشعر الحزن و تجلبب الخوف، فزهر مصباح الهدی فی قلبه و اعد القری لیومه النازل به، فقرب علی نفسه البعید و هون الشدید. نظر فابصر و ذكر فاستكثر و ارتوی من عذب فرات سهلت له موارده، فشرب نهلا و سلك سبیلا جددا. قد خلع سرابیل الشهوات و تخلی من الهموم، الا هما واحدا انفرد به، فخرج من صفه العمی و مشاركه اهل الهوی و صار من مفاتیح ابواب الهدی و مغالیق ابواب الردی. قد ابصر طریقه و سلك سبیله و عرف مناره و قطع غماره و استمسك من العری باوثقها و من الجبال بامتنها، فهو من الیقین علی مثل ضوء الشمس، قد نصب نفسه لله- سبحانه- فی ارفع الامور، من اصدار كل وارد علیه و تصییر كل فرع الی اصله. مصباح ظلمات، كشاف عشوات، مفتاح مبهمات، دفاع معضلات،

[صفحه 338]

دلیل فلوات، یقول فیفهم و یسكت فیسلم. قد اخلص لله فاستخلصه، فهو من معادن دینه و اوتاد ارضه. قد الزم نفسه العدل، فكان اول عدله نفی الهوی عن نفسه، یصف الحق و یعمل به، لا یدع للخیر غایه الا امها و لا مظنه الا قصدها، قد امكن الكتاب من زمامه، فهو قائده و امامه، یحل حیث حل ثقله و ینزل حیث كان منزله.»[9] .

بندگان خدا! همانا محبوبترین بنده نزد خدا، بنده ای است كه خدا او را در پیكار نفس یار است، بنده ای كه از درون، اندوهش شعار است و از برون ترسان و بیقرار است. چراغ هدایت در دلش روشن است و برگ روز مرگش- كه آمدنی است- معین. مرگ دورنما را به خود نزدیك ساخته و ترك لذت نفس را كه سخت است، آسان شمرده و دل از هوس پرداخته. دیده و نیك نظر كرده. به یاد خدا بوده و كار بیشتر كرده. از آبی كه شیرین است و خوشگوار و آبشخور آن نرم و هموار، به یك بار سیر نوشیده و در پیمودن راه راست كوشیده. جامه ی آرزوهای دنیایی برون كرده و دل از همه چیز پرداخته و به یك چیز روی آورده. از كوردلان به شمار نه و پیروان هوا را شریك و یار نه. كلید درهای بسته است و دشواریها را از پیش بردارد. راهنمای گمراهان است و در بیابان نادانی شان فرونگذارد. اگر سخن گوید، شنونده را نیك بیاگاهاند و اگر خاموش باشد، خواهد تا از گزند ایمن ماند. بی ریا طاعت خدا را گزید و خدایش خاص خود گردانید. پس او گوهرهای دین را كان است و كوهی است كه زمین بدو از لغزش در امان است. داد را بر خود گماشته و نخستین نشانه ی آن اینكه هوا و هوس را از دل برداشته. حق را ستاید و كار بندد و كار نیكی نیست كه ناكرده گذاشته و در جایی گمان فایدتی نبرده جز كه به رسیدن بدان همت گماشته. خود را در اختیار كتاب خدا نهاده و آن را راهبر و پیشوای خود قرار داده. هر جا گوید بار گشاید و هر جا فرمان دهد فرود آید.

نقش الگوها در ساماندهی رفتار مردمان چنان است كه می توان صلاح و فساد جوامع را بشدت متاثر از آن دانست و بی گمان انحراف الگوها موجب انحراف در جامعه می شود. امیرمومنان علی (ع) در ادامه ی سخن خویش در معرفی الگوهای حقیقی، از عالم نمایانی

[صفحه 339]

سخن می راند كه راه رستگاری را نشناخته و مایه ی گمراهی اند و بهره ای از معرفت حقیقی نبرده و منحرف كننده ی مردمانند و در حیوانیت به سر برده و تباه كننده ی انسانیت انسانهایند. آن حضرت عالم نمایان را چنین معرفی كرده است:

«و آخر قد تسمی عالما و لیس به، فاقتبس جهائل من جهال و اضالیل من ضلال و نصب للناس اشراكا من حبائل غرور و قول زور، قد حمل الكتاب علی آرائه و عطف الحق علی اهوائه، یومن الناس من العظائم و یهون كبیر الجرائم، یقول: اقف عند الشبهات و فیها وقع و یقول: اعتزل البدع و بینها اضطجع، فالصوره صوره انسان و القلب قلب حیوان، لا یعرف باب الهدی قیتبعه و لا باب العمی فیصد عنه. و ذلك میت الاحیاء!»[10] .

و دیگری كه دانشمندش دانند و بهره ای از دانش نبرده، ترهاتی[11] چند از نادانان و مایه های جهلی از گمراهان به دست آورده، دامهایی از فریب و دروغ گسترده. كتاب خدا را به رای خویش تفسیر كند و حق را چنانكه دلخواه اوست تعبیر كند. مردم را از بلاهای سخت آسوده خاطر نماید و گناهان بزرگ را آسان شمارد. در كارهای شبهه ناك افتاده است و گوید: چون شبهه ای باشد بازایستم. در بدعتها آرمیده است و گوید: اهل بدعت نیستم. صورت او صورت انسان است و قلب او قلب حیوان. نه راه رستگاری را می شناسد تا در آن راه رود و نه راه گمراهی را تا از آن بازگردد. چنین كس، مرده ای است میان زندگان.

آن گاه امام (ع) مردمان را به سوی الگوهای راستین و نمونه های برین فرامی خواند و می فرماید:

«فاین تذهبون؟ و انی توفكون! و الاعلام قائمه و الایات واضحه و المنار منصوبه، فاین یتاه بكم! و كیف تعمهون و بینكم عتره نبیكم! و هم ازمه الحق و اعلام الدین و السنه الصدق! فانزلوهم باحسن منازل القرآن و ردوهم ورود الهیم العطاش.»[12] .

[صفحه 340]

پس كجا می روید؟ و كی بازمی گردید؟ كه علامتها برپاست و دلیلها هویداست و نشانه ها برجاست. گمراهی تا كجا؟ سرگشتگی تا كی و چرا؟ خاندان پیامبرتان میان شماست كه زمامداران حق و یقینند و پیشوایان دینند. با ذكر جمیل و گفتار راست قرینند. پس همچون قرآن، نیك حرمت آنان را در دل بدارید. و چون شتران تشنه كه به آبشخور روند، به آنان روی آرید.

آنان راهبران حقیقی به كمالات انسانی و شكوفا كنندگان گوهر آدمی اند و آن كه خواهان رسیدن به نهایت كمال است جز به دوستی و مهر دلخوشان، دل نمی سپارد، و به سوی تاریكیها نمی رود كه خورشیدها عیان است و قابل دستیابی و اقبال حقیقی را از كسانی باید جست كه به اقبال حقیقی دست یافته اند، به بیان ملای رومی:


گر اناری می خری خندان بخر
تا دهد خنده ز دانه ی او خبر


ای مبارك خنده اش كو از دهان
می نماید دل چو در از درج[13] جان


نامبارك خنده ی آن لاله بود
كز دهان او سیاهی دل نمود


نار خندان باغ را خندان كند
صحبت مردانت از مردان كند


گر تو سنگ صخره و مرمر شوی
چون به صاحبدل رسی گوهر شوی


مهر پاكان در میان جان نشان
دل مده الا به مهر دلخوشان


كوی نومیدی مرو، اومیدهاست
سوی تاریكی مرو، خورشیدهاست


دل تو را در كوی اهل دل كشد
تن تو را در حبس آب و گل كشد


هین غذای دل بده از همدلی
رو بجو اقبال را از مقبلی[14] .

روی آوردن به الگوهای واجد كمالات حقیقی راهی است نیكو برای اتصاف به آن كمالات و روی آوردن به الگوهای نامناسب و بی بهره از كمالات حقیقی موجب گمگشتگی و سرخوردگی و نیز در پی فروریختن آن الگوها موجب شكست شدید روحی و آسیبهای سخت تربیتی است. الگوی مناسب همانند كشتی ای است سالم كه كشتی نشینان را در دریای پر تلاطم زندگی به سلامت به مقصد می رساند و الگوی نامناسب همانند كشتی ای است ناسالم كه در دریای حوادث می شكند و غرق می شود و كشتی نشینان را نیز با خود به قعر تباهی می برد، چنانكه امیرمومنان (ع) فرموده است:

[صفحه 341]

«زله العالم كانكسار السفینه، تغرق و تغرق معها غیرها.»[15] .

لغزش عالم همچون شكسته شدن كشتی است كه غرق می شود و گروهی را نیز با خود غرق می سازد.

بنابراین با توجه به نقش الگوها باید در انتخاب الگو با معیارهایی روشن و معقول عمل نمود تا راه به مقصد برد.

«ایها الناس، شقوا امواج الفتن بسفن النجاه.»[16] .

ای مردم! از گردابهای بلا با كشتیهای نجات برون شوید.

و آن حضرت درباره ی تباهی الگوها و تباه شدن پیروان آنها فرموده است:

«زله العالم تفسد العوالم.»[17] .

لغزش عالم، عالمها را به تباهی می كشاند.


صفحه 334، 335، 336، 337، 338، 339، 340، 341.








    1. تحف العقول، ص 144.
    2. نهج البلاغه، خطبه ی 72.
    3. همان.
    4. كلیات دیوان شمس تبریزی، ج 2، ص 275.
    5. همان، خطبه ی 97.
    6. همان، خطبه ی 239.
    7. همان، خطبه ی 2.
    8. همان، خطبه ی 100.
    9. همان، خطبه ی 87.
    10. همان.
    11. «ترهات» جمع «ترهه» به معنی بیهوده ها و یاوه هاست. فرهنگ معین، ج 1، صص 1075 -1074.
    12. نهج البلاغه، خطبه ی 87.
    13. «درج» صندوقچه جواهر است. ر. ك: فرهنگ معین، ج 2، ص 1505.
    14. مثنوی معنوی، دفتر اول، صص 64 -63.
    15. غررالحكم، ج 1، صص 386 -385.
    16. نهج البلاغه، خطبه ی 5.
    17. غررالحكم، ج 1، ص 385.